۱۳۸۷ مرداد ۲۵, جمعه

سانتور


قطعه ابری که زئوس به شکل هِرا ساخته بود، ایکسیون را فریفت و سانتور* زاده شد..


* سانتورها یا سنتورها یا کنتائورها مخلوقاتی با بدن و پاهای اسب و بالاتنه و سر و دست انسان بودند.

۱۳۸۷ مرداد ۱۹, شنبه

اسیر دیوار

عکس از فیروزه ایمانی

روی دیوار حیاط پشت خانه.. آنجا که درخت "به" فضای آن کنج را گرفته و باید سرت را خم کنی تا از زیر شاخ و برگش بگذری و دیوار را ببینی..
آنجا که نسیم می پیچد و حتی اگر خورشید نگاهش را دوخته باشد به باغچه و گرما ارزانی اش کند.. می توانی در خنکای سایه اش پناه بگیری..
آن یک تکه که گم می شوی از نگاه همه و درخت "به" پناهت می دهد..
همانجا روی دیوار حیاط پشتی.. دونده دستهایش چسبیده به دیوار و تقلا می کند برای دویدن و رفتن و رهایی..

۱۳۸۷ مرداد ۱۶, چهارشنبه

رقص کهن

عکس از اینجا

باز مجلس بزم دیگری.. با رقصندگان این کهن آیین حیات..
رقصنده از سمت راست وارد می شود. سر تکان می دهد، آرام گام بر می دارد.. موهایش را به عقب می راند.
دست راست بالایی را قوس می دهد و دست چپ بالایی را شکنی به سمت پایین..
دست راست پایینی را از آرنج جمع می کند و دست چپ پایینی را می گشاید..
کمی به راست و کمی به چپ دستها را با حرکت سر به طرفین می رقصاند چون آیینی اساطیری و خاص..
سکوت - حرکت - سکوت - حرکت - ادامه..

رقصنده ی دیگر نگاه ثابتش فضا را می شکافد.. سه دستش را رو به بالا تاب می دهد در هم.. همچون نیایشی..
دست پایینی را می گرداند و به نرمی حرکت می دهد.
سکون - ثبوت - تعلیق - حرکت - ...