۱۳۸۷ تیر ۲۷, پنجشنبه

یکی بود


ایستاده ام وسط جزیره تک و تنها..
دستم را سایبان چشمها می کنم و به دور دست خیره می شوم، در جستجوی قایقی، آدمی و شاید رد پایی از حیات..
دلفین مهربانم، دوست دیرینه ی لحظات تنهایی و غربت جزیره، سر از آب بیرون می آورد و به سرگردانی ام نگاه می کند.

۹ نظر:

ناشناس گفت...

مبارکه دنیای عزیزم:-* خیلی عالیه
موفق باشی عزیز دلم

صورتکِ خیالی گفت...

salam!

ناشناس گفت...

این عکس شترتون هست؟
چرا کوهان نداره؟؟؟

ناشناس گفت...

...

شیخ الشیوخ نادرالدین شاه گفت...

مبارک است
ان شا الله تولد صدمین وبلاگت !!

ناشناس گفت...

براي رسيدن به آپ هاي اون دو تا بلاگ كلي سعي و تلاش مي كردم ... حالا ديگه بايد سپرد دست خدا ...
مباركه دنياي شيدا ...

ناشناس گفت...

خوبه! بابا اکتیو! من همیشه از عکس هات خوشم می اومده! قاب تصویری قشنگی انتخاب می کنی استاد

ناشناس گفت...

الان اين اون دلفينه‌س؟

ناشناس گفت...

میگما
چیزه
یه چند تا وبلاگ بساز کم نیاری
قد بلند هستی یا تو عکس سایت قدبلند نشون میده ؟
موفق باشی